چهار سالگی
بالاخره ٢۴ خرداد رسید و ما چهارسالگی رو پشت سر گذاشتیم و رفت توی پنج سال. پنج سال اینقدر زود گذشت که احساس میکنم همین دیروز بود که توی لباس عروسی کنار همسری می رفتم توی سالن. خداوندا ازت ممنونم که همیشه پشت و پناهمون بودی و خونه عشقمون رو همیشه رونق بخشیدی. همسر مهربونم از اینکه کنارم هستی و از اینکه کنارت هستم همیشه به خودم می بالم. دوستت دارم خیلی زیاد.
هدیه سالگرد ازدواج همسری یه ماساژ ویژه بود که قراره امشب با یکی از دوست جوناش برن بزنن به تن و بدن.:))))
خیلی خیلی سرم شلوغه دارم بار و بندیلم رو می بندم و حسابی کارهای دقیقه نودی دارم که باید انجام بشه.:)))
سلام بانو آمدید ایران؟ خوبید؟ خبری نیست از شما؟
خوبی بانو؟ کجایی؟ چه خبر؟ دارید میاید ایران؟ نگران شدیم نیستید
تبریک می گم عزیزم. امیدوارم همیشه همین طور عاشق هم باشید. آره زمان خیلی سریع می گذره . انگار همین دیروز بود عروسی کردیم.
5 ساله شدنتون مبارک الهی که همیشه شاد و سلامت باشین
سلام عزیزم تبریک می گم بهت امیدوارم که همیشه شاد باشی
عزیزم چرا نیستی ؟؟؟؟؟؟؟؟[ناراحت]
سلام فمر کنم رفتین ایران اصلا ازتون خبری نیست هرجا که هستین خوش باشین
سلام مبارک باشه. امیدوارم همیشه خوشبخت باشید.
یه لحظه حس کردم درباره تولد حرف می زنی... گرچه دسته کمی از تولد نداره...
اولین وبلاگی که بهش سر میزنم که اینقدر فعال بوده از سال 85 خیلی از پستاتون رمز میخواست نتونستم وارد بشم واقعا خسته نباشی